لغت 504 این درس :
vapor
(vapour)بخار ، دمه ، مه ، تبخیر کردن یا شدن ، بخور دادن ، چاخان کردن.
)vapour(بخار،دمه ،مه ،تبخیر کردن یا شدن ،بخور دادن ،چاخان کردن
علوم مهندسى : بخار
شیمى : بخار
زیست شناسى : بخار
علوم هوایى : بخار
/
vā´pǝr/
n., vt., vi.● بخار،دمه،خوزم
the vapor coming out of the samovarبخاری که از سماور بیرون میآمدwater vaporبخار آب● مه،دود و بخار،تارمیغ،تف
● (حالت گازی هر مادهای که معمولا یا آبگون و یا جامد است) گاز
● بخور
● (در سیلندر موتور) گاز آتشگیر
● (نادر) هر چیز بیارزش
● (سابقا) بخار معده،(معمولا با: the) دلمردگی،خود بیمار انگاری
● رجوع شود به: evaporate
● بخار بیرون دادن،بخار کردن
my breath was vaporing in the cold airدر هوای سرد نفسم بخار میکرد.● رجوع شود به: vaporize
● چرند،مزخرف،وهم (اوهام)،خیال باطل
● چرندگویی،مزخرف گفتن،خیالبافی کردن (انگلیس: vapour)