لغات 504

آموزش لغات 504

لغات 504

آموزش لغات 504

معنی eliminate


لغت 504 این درس :

eliminate




حذف کردن ، محو کردن، (از معادله) بیرون کردن، رفع کردن ، برطرف کردن .|زدودن ، رفع کردن .

زدودن ،حذف کردن ،محو کردن ،(از معادله )بیرون کردن ،رفع کردن ،برطرف کردن
قانون ـ فقه : امحاء
علوم نظامى : رفع گیر یا عیب

eliminate /ɪˈlɪm.ɪ.neɪt/
verb
1 [T] to remove or take away:
A move towards healthy eating could help eliminate heart disease.
We eliminated the possibility that it could have been an accident.
The police eliminated him from their enquiries.

2 [T often passive] to defeat someone so that they cannot continue in a competition:
He was eliminated in the third round of the competition.

3 [T] SLANG to murder:
A police officer was accused of helping a drug gang eliminate rivals.


/ē lim´ǝ nāt´, i-/
vt.
● حذف کردن،از قلم انداختن،به حساب نیاوردن،(از متن و غیره) زدن
some of the names were secretly eliminated from the list
برخی از اسامی را به طور پنهانی از فهرست حذف کرده بودند.
● ردکردن
● از بین بردن،معدوم کردن،نابودکردن،نیست کردن
Stalin eliminated his rivals one by one
استالین رقیبان خود را یکی پس از دیگری نابود کرد.
in order to eliminate the possibility of error
برای از میان بردن امکان لغزش
to eliminate distracting noise
صدای مزاحم را از بین بردن
● (مسابقات قهرمانی و غیره) از دور خارج شدن،از مسابقه خارج شدن
all our wrestlers were eliminated in the third round
همه‌ی کشتی‌گیران ما در دور سوم (مسابقات) حذف شدند.
● (جبر و ریاضی) حذف کردن
to eliminate indeterminacy
رفع ابهام کردن
● (تنکرد شناسی - زیست شناسی - مواد زاید و فضولات و سموم و غیره را از بدن دفع کردن) برون ریختن،برون راندن
the kidneys eliminate urea
کلیه‌ها اوره دفع می کند.
* elimination, n.
1- حذف،از قلم افتادگی 2- نابودی،معدوم سازی،نیست سازی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.