لغات 504

آموزش لغات 504

لغات 504

آموزش لغات 504

آموزش لغات 504 - درس 16


لغت 504 این درس :

inhabit




ساکن شدن(در) ، مسکن گزیدن، سکنی گرفتن در ، بودباش گزیدن در ، آباد کردن.

ساکن شدن(در)،مسکن گزیدن ،سکنى گرفتن در،بودباش گزیدن در،اباد کردن

inhabit /ɪnˈhæb.ɪt/
verb [T often passive]
to live in a place:
These remote islands are inhabited only by birds and small animals.

inhabitant /ɪnˈhæb.ɪ.tənt/
noun [C]
a person or animal that lives in a particular place:
a city of 5 million inhabitants

inhabitable /ɪnˈhæb.ɪ.tə.bļ/ US /-ţə-/
adjective
able to be lived in or on
NOTE: The opposite is uninhabitable.


/in hab´it/
vt., vi.
● در زیستن،ساکن بودن در،سکونت گزیدن در،نشیمند بودن،مسکن گزیدن،زندگی کردن
a forest inhabited by various animals
جنگلی که جانوران گوناگون در آن زندگی می‌کنند
they inhabit a small apartment
آنان در آپارتمان کوچکی ساکن هستند.
● (قدیمی) وجود داشتن در،موجود بودن در،باشیدن
the sculptural quality that inhabits some of his paintings
ویژگی تندیس مانندی که در برخی از نقاشی‌های او وجود دارد
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.