لغت 504 این درس :
tact
عقل ، ملاحظه، نزاکت ، کاردانی ، مهارت ، سلیقه ، درایت .
حضور ذهن ،عقل ،ملاحظه ،نزاکت ،کاردانى ،مهارت ،سلیقه ،درایت
علوم مهندسى : سلیقه
روانشناسى : ظرافت اجتماعى
tact /tækt/ noun [U]the ability to say or do the right thing without making anyone unhappy or angry:He's never had much tact and people don't like his blunt manner.
/
takt/
n.● (در اصل) حس لامسه،پرماس
● مردم داری (مهارت در انجام کار یا گفتن سخن بموقع و بجا)،موقع شناسی،کیاست،فراست،کاردانی،ملاحظه،تدبیر
it will require a lot of tact to keep her calmآرام نگه داشتن او مستلزم تدبیر بسیار خواهد بود.● ظرافت طبع،حساسیت (در امور هنری)
precision and tact of interpretationدقت و ظرافت تفسیر