-
معنی vanish
دوشنبه 26 خرداد 1393 19:28
لغت 504 این درس : vanish ناپدید شدن ، غیب شدن ، (آواشناسی) بخش ضعیف ونهائی بعضی از حرفهای صدادار.|ناپدید شدن ، به صفر رسیدن .|ناپدید شدن ، به صفر رسیدن . vanish /ˈvæn.ɪʃ/ verb [I] to disappear or stop being present or existing, especially in a sudden, surprising way: The child vanished while on her way home from...
-
معنی enormous
یکشنبه 25 خرداد 1393 10:05
لغت 504 این درس : enormous بزرگ ، عظیم ، هنگفت . بزرگ ،عظیم ،هنگفت enormous /ɪˈnɔː.məs/ US /-ˈnɔːr-/ adjective extremely large: an enormous car/house He earns an enormous salary. I was absolutely enormous when I was pregnant. You've been an enormous help. / ē nôr´mǝs, i- / adj. ● عظیم،(از حد معمول بزرگ تر یا بیشتر یا...
-
معنی circulate
شنبه 24 خرداد 1393 19:17
لغت 504 این درس : circulate بخشنامه کردن ، بدورمحور گشتن ، منتشر شدن .|گردش کردن ، به گردش در آوردن. دایر کردن ،منتشر کردن ،انتشار دادن ،رواج دادن ،بخشنامه کردن ،بدورمحور گشتن ،گردش کردن ،به گردش در اوردن ،منتشر شدن علوم مهندسى : منتشر شدن قانون ـ فقه : دایر کردن علوم نظامى : به جریان انداختن circulate /ˈsɜː.kjʊ.leɪt/...
-
معنی descend
جمعه 23 خرداد 1393 08:01
لغت 504 این درس : descend پایین آمدن ، فرود آمدن ، نزول کردن . پایین امدن ،فرود امدن ،نزول کردن قانون ـ فقه : به ارث رسیدن علوم نظامى : نزول کردن descend (POSITION) /dɪˈsend/ verb 1 [I or T] FORMAL to go or come down: The path descended steeply into the valley. Jane descended the stairs. 2 [I] LITERARY If darkness or...
-
معنی theory
پنجشنبه 22 خرداد 1393 11:06
لغت 504 این درس : theory اصول نظری ، علم نظری ، اصل کلی ، فرض علمی ، تحقیقات نظری ، نگرش ، نظریه .|نظریه، نگره، فرضیه . فرضیه علمى تعلیم ،تئورى ،اصول نظرى ،علم نظرى ،اصل کلى ،فرض علمى ،تحقیقات نظرى ،نگرش ،نظریه ،نگره ،فرضیه علوم مهندسى : مباحث ریاصیاتى محض قانون ـ فقه : نظریه شیمى : نظریه روانشناسى : نظریه بازرگانى :...
-
معنی humid
چهارشنبه 21 خرداد 1393 09:56
لغت 504 این درس : humid نمناک ، تر ، نم ، مرطوب ، نمدار ، آبدار ، بخاردار . نمناک ،تر،نم ،مرطوب ،نمدار،ابدار،بخاردار علوم مهندسى : مرطوب معمارى : نمناک humid /ˈhjuː.mɪd/ adjective (of air and weather conditions) containing extremely small drops of water in the air: New York is very hot and humid in the summer. a hot...
-
معنی utilize
سهشنبه 20 خرداد 1393 18:08
لغت 504 این درس : utilize استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن ، بکار زدن.|بکار گرفتن، بهرهبرداری کردن .|بکار گرفتن، بهرهبرداری کردن . به کار بردن ،مورد استفاده قرار دادن بهره بردارى کردن ،استفاده کردن از،مورد استفاده قرار دادن ،بمصرف رساندن ،بکار زدن ،بکار گرفتن ،بهره بردارى کردن علوم مهندسى : مورد...
-
معنی dense
دوشنبه 19 خرداد 1393 19:30
لغت 504 این درس : dense چگال ، غلیظ ، متراکم ، انبوه ، احمق ، خنگ .|متراکم ، چگال . چگال( فز)،چگال ،غلیظ،متراکم ،انبوه ،احمق ،خنگ عمران : تراکم معمارى : چگال زیست شناسى : انبوه dense (THICK) /dents/ adjective 1 thick; close together; difficult to go or see through: dense fog a dense forest The body was found hidden in...
-
معنی villain
یکشنبه 18 خرداد 1393 09:29
لغت 504 این درس : villain ناکس ، آدم پست ، تبه کار ، شریر ، بدذات ، پست . رعیت ،ناکس ،ادم پست ،تبه کار،شریر،بدذات ،پست قانون ـ فقه : برده villain /ˈvɪl.ən/ noun 1 [C] a bad person who harms other people or breaks the law: Some people believe that Richard III did not murder his nephews and was not the villain he is...
-
معنی eliminate
شنبه 17 خرداد 1393 12:29
لغت 504 این درس : eliminate حذف کردن ، محو کردن، (از معادله) بیرون کردن، رفع کردن ، برطرف کردن .|زدودن ، رفع کردن . زدودن ،حذف کردن ،محو کردن ،(از معادله )بیرون کردن ،رفع کردن ،برطرف کردن قانون ـ فقه : امحاء علوم نظامى : رفع گیر یا عیب eliminate /ɪˈlɪm.ɪ.neɪt/ verb 1 [T] to remove or take away: A move towards healthy...
-
معنی vapor
جمعه 16 خرداد 1393 19:07
لغت 504 این درس : vapor (vapour)بخار ، دمه ، مه ، تبخیر کردن یا شدن ، بخور دادن ، چاخان کردن. )vapour(بخار،دمه ،مه ،تبخیر کردن یا شدن ،بخور دادن ،چاخان کردن علوم مهندسى : بخار شیمى : بخار زیست شناسى : بخار علوم هوایى : بخار / vā´pǝr / n., vt., vi. ● بخار،دمه،خوزم the vapor coming out of the samovar بخاری که از سماور...
-
معنی wholesale
پنجشنبه 15 خرداد 1393 19:24
لغت 504 این درس : wholesale عمده فروشى ،بطور یکجا،عمده فروشى کردن بازرگانى : بصورت عمده فروختن ،عمده فروشى wholesale (SELLING) /ˈhəʊl.seɪl/ US /ˈhoʊl-/ adjective , adverb of or for the selling of goods in large amounts at low prices to shops and businesses, rather than the selling of goods in shops to customers:...
-
معنی devise
چهارشنبه 14 خرداد 1393 19:14
لغت 504 این درس : devise تدبیر کردن، درست کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن، وصیت نامه، ارث بری، ارث گذاری . تدبیر کردن ،درست کردن ،اختراع کردن ،تعبیه کردن ،وصیت نامه ،ارث برى ،ارث گذارى قانون ـ فقه : به ارث گذاشتن مال غیر منقول به وسیله وصیت کتبى devise /dɪˈvaɪz/ verb [T] to invent a plan, system, object, etc., usually...
-
معنی beau
سهشنبه 13 خرداد 1393 15:02
لغت 504 این درس : beau کج کلاه ، جوان شیک ، مردیکه خیلی بزن توجه دارد . کج کلاه ،جوان شیک ،مردیکه خیلى بزن توجه دارد beau /bəʊ/ US /boʊ/ noun [C] plural beaus or beaux OLD-FASHIONED a boyfriend / bō / n., pl. ● (قدیمی) شیک پوش،فکلی،خودآرا ● (قدیمی) خواستگار،خاطرخواه
-
معنی expensive
دوشنبه 12 خرداد 1393 17:21
لغت 504 این درس : expensive گران، پرخرج . گران ،پرخرج قانون ـ فقه : گران بازرگانى : پرخرج / ek spen´siv, ik- / adj. ● گران،پرقیمت،پربها،بهادار،بهاور an expensive house یک خانهی گرانقیمت grapes have become very expensive انگور خیلی گران شده است. disobedience proved to be very expensive for him نافرمانی برایش خیلی گران...
-
معنی visible
یکشنبه 11 خرداد 1393 18:09
لغت 504 این درس : visible پیدا ، پدیدار ، مرئی ، نمایان ،قابل رویت ، دیده شدنی. اشکار،مرئى ،مشهود،پیدا،پدیدار،مریى ،نمایان ،قابل رویت ،دیده شدنى علوم مهندسى : پیدا شیمى : مرئى روانشناسى : مرئى بازرگانى : هویدا ورزش : دیدنى علوم نظامى : قابل دیدن visible /ˈvɪz.ɪ.bļ/ adjective 1 able to be seen: You should wear...
-
معنی blend
شنبه 10 خرداد 1393 18:08
لغت 504 این درس : blend آمیختگی ، آمیزه .مخلوطی ( از چند جنس خوب و بد و متوسط ) تهیهکردن (مثل چای ) ، ترکیب ، مخلوط ، تار کردن نور،رقیق کردن ،امیختن ،مخلوط کردن ،همرنگ کردن ،مخلوطى( از چند جنس خوب و بد و متوسط )تهیه کردن( مثل چاى)،ترکیب ،مخلوط،امیختگى ،امیزه علوم مهندسى : امیختن قانون ـ فقه : مخلوط کردن بازرگانى :...
-
معنی essential
جمعه 9 خرداد 1393 18:17
لغت 504 این درس : essential بی وارث را)، مصادره کردن .ضروری ، واجب ، بسیارلازم، اصلی، اساسی ذاتی ، جبلی، لاینفک، واقعی، عمده .|ضروری ، اساسی . حیاتى ،ضرورى ،واجب ،بسیارلازم ،اصلى ،اساسى ،ذاتى ،جبلى ،لاینفک ،واقعى ،عمده ،مصادره کردن قانون ـ فقه : ذاتى علوم نظامى : ضرورى essential /ɪˈsen.tʃ ə l/ adjective necessary;...
-
معنی persuade
پنجشنبه 8 خرداد 1393 18:06
لغت 504 این درس : persuade وادار کردن ، برآن داشتن ، ترغیب کردن . وادار کردن ،بران داشتن ،ترغیب کردن قانون ـ فقه : ترغیب کردن persuade /pəˈsweɪd/ US /pɚ-/ verb [T] to make someone do or believe something by giving them a good reason to do it or by talking to them and making them believe it: If she doesn't want to go,...
-
معنی scarce
چهارشنبه 7 خرداد 1393 08:11
لغت 504 این درس : scarce کمیاب ، کم ، نادر ، اندک ، تنگ ، قلیل ، ندرتا. کمیاب ،کم ،نادر،اندک ،تنگ ،قلیل ،ندرتا بازرگانى : کمیاب scarce /skeəs/ US /skers/ adjective not easy to find or obtain: Food and clean water were becoming scarce. scarce resources scarcity /ˈskeə.sɪ.ti/ US /ˈsker.sə.ţi/ noun [U] when something is...
-
معنی predict
سهشنبه 6 خرداد 1393 10:07
لغت 504 این درس : predict پیشگوئی کردن ، قبلا پیش بینی کردن .|پیشگوئی کردن . predict /prɪˈdɪkt/ verb [T] to say that an event or action will happen in the future, especially as a result of knowledge or experience: It's still not possible to accurately predict the occurrence of earthquakes. [+ that ] Who could have...
-
معنی annual
سهشنبه 6 خرداد 1393 09:06
لغت 504 این درس : annual سالیانه، یک ساله . سالیانه ،یک ساله عمران : سالیانه قانون ـ فقه : سالانه علوم نظامى : سالیانه annual (EVERY YEAR) /ˈæn.ju.əl/ /-jʊl/ adjective [before noun] happening once every year, or relating to a period of one year: an annual event/visit/holiday annual income/salary/profit Companies...
-
معنی minimum
سهشنبه 6 خرداد 1393 09:04
لغت 504 این درس : minimum کمترین ، دست کم ، حداقل ، کمینه ، کهین .|کمینه ، حداقل . علوم مهندسى : مینیمم معمارى : حداقل شیمى : کمینه روانشناسى : کمینه بازرگانى : حداقل ورزش : مینیموم علوم هوایى : کمینه minimum ( plural minimums or SPECIALIZED minima ) /ˈmɪn.ɪ.məm/ noun [C usually singular] ( WRITTEN ABBREVIATION min )...
-
معنی typical
سهشنبه 6 خرداد 1393 09:03
لغت 504 این درس : typical نمونه نوعى ،نوعى معمارى : سرمشق بارز بازرگانى : یک نمونه بارز / tip´i kǝl / adj. ● مونهای،مونی،وابسته به نوع یا سنخ ● نمونه ● نمادین،نمادی ● ویژه،مخصوص،خاص ● عادی،معمولی (typic هم میگویند) a typical summer day یک روز تابستانی عادی
-
آموزش لغات 504 - درس 24
جمعه 12 اردیبهشت 1393 12:41
لغت 504 این درس : wager شرط بندى کننده قانون ـ فقه : شرط بستن wager /ˈweɪ.dʒəʳ/ US /-dʒɚ/ noun [C] an amount of money that you risk in the hope of winning more, by trying to guess something uncertain, or the agreement that you make to take this risk; a bet: She put a cash wager of £50 on the biggest horse race of the...
-
آموزش لغات 504 - درس 22
جمعه 12 اردیبهشت 1393 12:38
لغت 504 این درس : tempt اغوا کردن ، فریفتن ، دچار وسوسه کردن . اغوا کردن ،فریفتن ،دچار وسوسه کردن tempt /tempt/ verb [T] to make someone want to have or do something, especially something that is unnecessary or wrong: The offer of a free car stereo tempted her into buy ing a new car. [+ to infinitive] They tempted him...
-
آموزش لغات 504 - درس 21
جمعه 12 اردیبهشت 1393 12:36
لغت 504 این درس : sinister شیطانی .گمراه کننده ، بدخواه ، کج ، نادرست ، خطا ، فاسد ، بدیمن ، بدشگون ، نامیمون ، گمراه کننده ،بدخواه ،کج ،نادرست ،خطا،فاسد،بدیمن ،بدشگون ،نامیمون ،شیطانى sinister /ˈsɪn.ɪ.stəʳ/ US /-stɚ/ adjective making you feel that something bad or evil might happen: The ruined house had a sinister...
-
آموزش لغات 504 - درس 20
جمعه 12 اردیبهشت 1393 12:29
لغت 504 این درس : shriek جیغ زدن (مثل بعضی از پرندگان ) ، فریاد دلخراش زدن ، جیغ ، فریاد . جیغ زدن( مثل بعضى از پرندگان)،فریاد دلخراش زدن ،جیغ ،فریاد shriek /ʃriːk/ noun [C] a short, loud, high cry, especially one produced suddenly as an expression of a powerful emotion: shrieks of delight He suddenly let out a...
-
آموزش لغات 504 - درس 19
جمعه 12 اردیبهشت 1393 12:28
لغت 504 این درس : recline برپشت خمشدنیا خوابیدن ، سرازیر کردن ، خمشدن ، تکیه کردن ، لمیدن. برپشت خم شدن یا خوابیدن ،سرازیر کردن ،خم شدن ،تکیه کردن ،لمیدن recline /rɪˈklaɪn/ verb FORMAL 1 [I or T] to lean or lie back with the upper part of your body in a nearly horizontal position: She was reclining elegantly on the...
-
آموزش لغات 504 - درس 18
سهشنبه 9 اردیبهشت 1393 12:26
لغت 504 این درس : peril خطر، مخاطره ، بیم زیان ، مسئولیت ، درخطر انداختن ، در خطر بودن . مخاطره ،بیم زیان ،مسئولیت ،درخطر انداختن ،در خطر بودن بازرگانى : خطر جدى peril /ˈper. ə l/ noun [C or U] FORMAL 1 great danger, or something that is very dangerous: I never felt that my life was in peril. The journey through the...